حس مادرشدن

واماادامه ...

1392/4/31 18:35
نویسنده : پريا
215 بازدید
اشتراک گذاری

باسلام مجدد.

خب بريم ادامه داستان:

بعدازاينکه اون دکتراولي سرتيروئيداذيتم کرد(بااون لحنش)،تصميم گرفتم دکترموعوض کنم.رفتم پيش يه دکترکه اطرافيانم معرفي کرده بودند.دکترنازايي بود.بالاخره جلسه اولو رفتم پيشش وبعدازانجام ازمايشها گفت تنبلي داري وبه اين راحتي هم فکرنکنم بارداربشي.شماحساب کنين بااين روحيه اي که اين دکترابه من ميدادند ميخواستن سروقت هم نتيجه بگيرم.به هرترتيب بعدازجلسه دوم گفت بايد بري آي يو آي.

پيش خودم فکرکردم آي يو آي ديگه چيه؟ترسيدم.نميخواستم انجام بدم ولي بعدازکلي کلنجاررفتن باخودم وهمسرم تصميمموگرفتم ورفتم بيمارستان.روزجمعه بود.باخواهرم وهمسري رفتيم ومراحل تشکيل پرونده (هزينش 100تومن شد) انجام شده واول نمونه ي همسري روگرفتن وبعدازچنددقيقه منوصدازدن.نگاهي به چهره خواهرم که استرس توش موج ميزد انداختم ،ولي وقتي سرموچرخوندم همسرم روديدم که ميگفت اروم باش وبسپاربه خدا.ايشالاکه خيره.رفتم داخل ومراحلوطي کردم واومديم.روزاي بعدازاون سخت بود.يک يک روزاروميشمردم وتارسيدروز14.رفتم ازمايش وولي منفي بود خيلي ناراحت شدم.بعدازاين جريان هم يه دوماهي دکترنرفتم .براي بارسوم دکترموعوض کردم.اين دکترهم متخصص نازايي بود ولي يه مشکلي داشت که،مردبود...

خسته شدين.ايشالاادامه داستانوبعداميام ميگم

باااااااااي

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حس مادرشدن می باشد